محل تبلیغات شما

کچل کردن



من وقتی سوم راهنمایی بودم. و میخواستم برا تیزهوشان درس بخونم. وقت هیچ کاری رو نداشتم. یادمه دوهفته بود حموم نرفته بودم. حالا فکر کنین یکی دوهفته حموم نره!   یادمه اخر هفته از مدرسه رسیدم خونه و دیدو مامانم اونروز زودتر از سرکارش برگشته خونه. رفتم بغلش کنم گفت وای ساحل بوی گربه مرده میدی چند سال حموم نرفتی. منم گفتم جمعه رفتم. یکم فک کرد و گفت این جمعه که نرفتی چون من ندیدم.  بعد داد زد و گفت:  ساحل!!!!!! تو دو هفته ست حموم نرفتی!!! و قبل از هرکاری دستمو گرفتو هلم داد حموم. حتی نذاشت ناهار بخورم!! 
تو حموم گریم گرفته بود و اصلا حوصله نداشتم ولی زود موهامو شستم و لیف کشیدم و اومدم بیرون. مامانم راست میگفت خیلی کثیف بودم. !نه بابا!
بعدش ناهارمو خوردم و مامانم گفت برو موهاتو خشک کن سرما نخوری.  منم گفتم ولش کن خودش خشک میشه. مامانم قبول نکرد و رفت خودش سشوار و برس رو اورد و شروع کرد برس کشیدن. موهام داشت از جاش کنده میشد کم مونده بود گریه کنم. بعد دید این مو باز شدنی نیس. برگشت گفت ساحل جان اخرین باری که موهاتو شونه کردی کی بوده؟ منم یکم فک کردم. به نظرم یه هفته بعد باز شدن مدرسه ها دست به موهام نزده بودم و الانم اخر بهمن ماه بود.
ولی دیگه صداشو درنیاوردم و گفتم نمی دونم شاید دیروز! !
مذمانم گفت اینجوری نمیشه پاشو بریم ارایشگاه. 
گفتم من کلی درس دارم وقت ندارم میخوای خودت کوتاه کن. مامانم گفت من که بلد نیستم کوتاه کنم موهای تو بابد درست حسابی کوتاه شه.
هیچی دیگه من رفتم اتاقم تست بزنم و درس بخونم. شب دیدم داییم اومد خونه ما و داییم یکم ارایشگری بلد بود. مامانم وانمود کرد که از اومدن داییم غافلگیر شده ولی اونجوری که بوش میومد کار خودش بود. بعد این که شام خوردیم مامانم گفت اتفاقا میخواستم ساحل رو ببرم ارایشگاه موهاشو حسابی کوتاه کنم؛ مدل المانی تیفوسی یا پسرانه خوب شد خودت اومدی.  داییمم گفت اتفاقا وسایلمم همراهمه. بذار برم از ماشین بیارم و به حساب موهای ساحل برسم. دیگه مطمئن شدم کار خودشه.
هیچی منم از خدام بود از دست این موهای مزخرف خلاص بشم نشستم تا موهام رو کوتاه کنه. پیش بند رو بست و موهامو خیس کرد و با ماشین و شونه افتاد به جون موهام. شبیه پسربچه های مدرسه ای شده بودم

یه مدت بود می خواستم برم آرایشگاه یکم پایین موهامو کوتاه کن خیلی بد فرم شده بود جلوی موهام رو هم چتری بزن وقت نمیشد که رسیدیم به قرنطینه خونگی هر کدوم از آرایشگاه ها تماس می گرفتم بسته بودن منم بیخیال شده بودم کل خانواده حوصلشون سر رفته بود خیلی بیکار شده بودیم همه چند روز قبل از عید از بی حوصلگی نشسته بودم رو مبل مامانم اومد از آشپزخونه گفت مهسا چرا نمیدی موهاتو داداشت کوتاه کنه میگه تو خدمت موهای هم خدمتی هاش کوتاه می کرده زدم زیر خنده گفتم آره که منم کچل کنه مامانم کلی گیر داد تا با هزار سفارش و حساسیت قبول کردم مامانم از خدا خواسته داداشم صدا زد رفتیم تو حیاط خلوت رو چهارپایه نشستم اول موهامو روشونه کرد مامانم قیچی داد دستش داشتم زیر لب دعا می کردم موهامو خراب نکنه همینجوری قیچی و شونه دستش بود شروع کرد کوتاه کردن همینجوری مو می‌ریخت زمین من با تعجب نگاه می کردم ولی پشت موهام نمی دیدم دست زدم پشت سرم دیدم موهای تا تو کمرم تا زیر شونه هام کوتاه کرده خیلی عصبانی شدم گفتم نمی خواد کوتاه کنی زدی خرابش کردی گفت بشین درستش می کنم شروع کرد کوتاه کردن منم چیزی نمی گفتم زیر لب فحشش می دادم بعد یه ربع که حسابی کوتاه کرد موزر زد به برق موهام رو با صفر دورش تراشید روش رو هم با شونه می گرفت و با موزر کوتاه می کرد حیاط خلوت پر موهای طلایی رنگ شد موهام رو پسرونه خیلی کوتاه زد از دستش خیلی دلخور شدم ولی بعدش فهمیدم نقشه مامانم بوده
در فیلم ناف ساخته محمد شیروانی در صحنه ای از آن دختری با موهای بلند و فر فری موهای خود را با ماشین موزر می زند در لینک زیر می توانید این سکانس در اینستاگرام کارگردانش ببینید https://www.instagram.com/p/BcAiZHNBk5D/?igshid=1dgclkzi55395
گویند در گذشته ای نه چندان دور دختری زیبا در کنار خانواده اش زندگی می کند او بسیار زیبا و خوش سیما بود و گیسوان بلند و زیبایی داشت  طوری که خانواده اش به او اجازه تحصیل و امور خارج از خانه را نداده بودند دخترک که سخت کنجکاو بود تا مثل پسرها آزادانه بیرون برود و به گشت و گذار بپردازد بر آن شد تا بدون اجازه از خانه بیرون رود چون از خانه برون رفت به بازار رفت و گشتی زد چیز های تازه می دید و با مردمان جدید آشنا میشد چون به خانه بازگشت پدرش او را سخت تنبیه کرد و بر آن شد تا کاری کند که دیگر چنین نشود پس او را به حیاط برد چهار پایه ای در میان نهاد او را نشاند ملحفه ای سفید دور گردنش بست دخترک سخت رنجید و به گریه افتاد پدر از میان طاقچه قیچی برداشت و دستی به گیسوان دختر کشید چندی ار آنان را در دست گرفت و قیچی کرد موهای سیاه و زیبای دخترک روی ملحفه و دامنش می ریخت و دخترک زاری کنان نظاره گر بود پدر موهای دخترک را دست می گرفت و کوتاه می کرد آنقدر قیچی با موهای دختر قاطی شد تا چیزی از آن باقی نگذاشت سپس پدر ملحفه از دور گردنش باز نمود و دخترک با چشم گریان به اتاقش رفت پدر که دریافته بود دخترک سرکش باید هراز چند گاهی رام شود ماهی یا سالی قیچی بدست ملحفه دور گردن قاطی شدن قیچی با گیسوان دختر و موهای دخترش هیچوقت بلند نشد . 
اوایل ازدواجمون بود که از شهرستان به تهران اومده بودیم اون موقع مثل الان نبود که موی دخترا و اینجوری بیرون باشه شوهرم همش به من میگفت تنها بیرون نرم موهامو کسی نبینه وازاین حرفا ولی من شه بودم وخیلی موهامو جمع وجور نمیکردم واز روسری بیرون میومد یه روز شوهرم گفت اگه یه بار دیگه موهات بیفته بیرون از ته قیچیش میکنم ولی من این حرف شوهرمو جدی نگرفتم تا اینکه یه روز که از سر کا اومد دم درمون با همسایه ها منو دید که موهام از روسریم بیرونه با هم رفتیم تو وقتی رسیدیم تو اتاق دیدم شوهرم قیچی را برداشت و تا خواستم چیزی بگنجانی سرمو قیچی کرد وگفت بهت گفته بودم موهات نباید بیاد بیرون ومن گریه میکردم گفت همین الان برو بده موهاتو درست کنن تواینه نگاه کردم دیدم جلوی موهام از ته خالی شده گفتم من روم نمیشه برم آرایشگاه شوهرم گفت پس خودم برات میزنم برو یه  شونه بیار رفتم آوردم با ناراحتی دادم دستش یه چهارپایه از تو حموم آورد گذاشت وسط آشپزخونه نشتم چادرم رو بست دور گردنم شونه رو گذاشت لای موهام یه تیکه رو برداشت و قیچی زد دلم ریخت چشمام رو بستم که نبینم ولی اون بی خیال همینطور دسته دسته موهام رو قیچی می کرد و مینداخت جلوی پاهام اومد کنار موهام رو گرفت و هر دو طرف با قیچی از ته زد بعد گفت هیمنجا وایسا الان میام رفت از تو کمد موزر رو آورد شونه اش رو از روش برداشت از جلوی سرم شروع کرد به تراشیدن یه خط سفید وسط سرم کشید بعد موهام رو لای شونه می ذاشت زیرش ماشین می کشید آخر سرم یه دور کامل ماشین زد تا سرم کامل صاف بشه گفت دفعه دیگه تکرار بشه وضع همینه چند بار دیگه هم همین کار رو کرد منم از این به بعد روسریم رو سفت می بستم
تابستون بود اوایل شهریور ماه موهام حسابی بلند شده بود از تو کوچه داشتم با دوستم بازی میکردم خواهرم از بیرون تازه رسید در کوچه منو دید گفت علی زود بیا تو کارت دارم ، منم گفتم حالا کار دارم بعد میام بعد از یه نیم ساعتی رفتم تو خونه خواهرم گفت چرا گفتم بیا تو نیومدی؟ گفتم کار داشتم با دوستم بعد رفتم پیش بابام نشستم پای تلوزیون خواهرم خیلی از دستم کفری شده بود یه دفعه به بابام گفت بابا این علی و خیلی لوس کردی جواب حاضر شده بابام هم طرف منو گرفت خلاصه صبح روز بعد از خواب بیدار شدم دیدم فقط خواهرم خونست صبحانه بهم داد خوردم بعد رفتم پای تلوزیون دیدم خواهرم داره از تو حیاط صدام میکنه رفتم تو حیاط دیدم صندلی و گذاشته و چادرشم روشه گفت لباستو در بیار بیا گفتم واسه چی گفت میخوام موهاتو کوتاه کنم خیلی بلند شده گفتم نه نمیخواد بابا گفته همین جوری خوبه گفت من بهت میگم بیا خلاصه به زور اومد کشوندم بردم رو صندلی لباسمو در آورد چادرشو انداخت دورم از پشت با سنجاق بسط چادرش از این ساتن های لیز بود رو بدم سر میخورد خلاصه گفتم سمانه تو رو خدا خیلی کوتاه نکن فقط دورشو بزن سمانه هم هی زیر لب میگفت پر رو شدی واسه من دیگه جوابمو نمدیدی شدی منیژک بابا حالا درستت میکنم یهو دیدم ماشین دستی که همیشه کچلم میکرد دستشه گفتم سمانه هرچی تو بگی غلط کردم دیگه تکرار نمیشه تو رو خدا کچلم نکنیا تو کوچه مسخرم میکنن سمانه گفت اگه زیادی حرف بزنی ابروهاتم میزنم که دیگه اصلا نتونی بری بیرون خلاصه از ته ته کچلم کرد موهام دسته دسته میریخت رو چادر و لیز میخورد میریخت پایین و اون با بی رحمی تمام به کارش ادامه میداد تا کامل کچلم کرد مو های خودش بلند بلند بود وقتی داشت موهامو میتراشید موهاش میخورد تو صورتم این برام زجر آور بود،بعد که کارش تمام شد با مکینه خط گرفت برام و چادرشو باز کرد همه موهام از روی چادرش ریخت پایین و دستی رو سرم کشید و گفت این بار کچلت کردم تا ادب شی و جواب حاضری کنی، بعد فرستادم حموم ، یه چند روزی باهاش قهر بودم تا اینکه یه روز اومد تو اتاقم و گفت کچلت میکنم چون بامزه میشی و بوسم کرد منم باهاش آشتی کردم،ولی چندین بار دیگه هم کچلم کرد،الان سر خونه زندگیشه ، هرچی الان میگم بیاد اون روزا یه بار کچلم کن میگه نه الان زشت میشی کچلی فقط واسه بچه تا دبیرستانه،
سلام اسم من مهساست میخوام یه داستان جالب واستون تعریف کنم اول دبیرستان بودم که توی مدرسه ما بخشنامه اومده بود که همه دانش آموزان باید موهاشون کوتاه کنن برای رعایت بهداشت وقتی خانم‌ناظم گفت همه شکه شدن سر کلاس ادبیات بودیم معلم ادبیاتمون خیلی مهربونه گفت بچه ها بیایید این کار باهم انجام بدیم اینجوری هضمش راحت تره و ناراحتیش کم وقتی همه باهم کوتاه کنیم موهامون یکی از بچه ها رفت از دفتر قیچی آورد خانم معلم از میز اول صدا کرد مهسا اول تو بیا ترسیدم خانم معلم گفت بیا عزیزم رفتم سمت میزش دیدم نشست روی صندلی قیچی رو داد دستم گفت عزیزم بیا موهای من اول کوتاه کن جا خوردم با لبخندی مقنعه رو درآورد موهای طلایی رنگش باز کرد تا روی کمرش بود اول موهاش رو تا رو ی گردنش کوتاه کردم یکی از بچه ها یه شونه بهم داد که موهاش مرتب کنم اول تا جایی که میشد با قیچی شونه موهاش کوتاه کردم بعد یه مدل پسرونه شد خانم معلم لبخندی زد بلند شد خودشو تد بقیه بچه ها به ترتیب روی صندلی نشستن و موهاشون رو کوتاه کردم آخر سر خانم معلم موهام رو که تا روی شونه هام بود مصری کوتاه کرد مطمئنم بیچاره بعد از کندی که زدم روی موهاش کچل کرده.

آخرین جستجو ها

سازنده سرسره های آبی|پارک آبی|سرسره آبی|سرسره تونلی - حلزونی|طراحی وتولیدسرسره آبی هم آوا موزیک مراغه فروشگاه اینترنتی فایل اکی مرجع فروش و خرید انواع پایان نامه ، تحقیق ، مقاله ، پروژه ، ترجمه ، پاورپوینت ، انواع طرح های کسب و کار و ... botbebarpie halsembbeancsynch goldjourlidic همسفران نمایندگی پاکدشت batdeneres ونوس بیوتی - شیراز